خاطره روز
سلام زندگیم، سلام خانومم، دوباره آمدم تو وبلاگت، به امید روزی که تو وبلاگ را ببینی و بخوانی و لذت ببری می نویسم و بدانی و باور کنی که مامانی چقدر دوستت دارد. اينقدر خاطرات روزانه قشنگ داري كه فرصتي نمي شود از قبل شروع نوشتن در وبلاگ برات بنويسم يعني از بدو تولدت تا يكسالگي . سعي مي كنم في مابين خاطرات روز مطالبي هم از گذشته بنويسم . ديروز يعني 19 شهريور با هم رفتيم حمام مثل هميشه عاشق حمام آب بازي هستي ديگه ياد گرفتي خودت را هم مي شوري البته مثلاً گاهي هم دست مامان را مي گيري تا بشوري يك جورايي اداي منو در مي ياري. كار ديروزت در حمام خيلي خيلي جالب بود قبل از اين هر وقت مي خواستم سرت را شامپو بزنم هي سرت را تكون مي دادي و گاهي احس...
نویسنده :
مامان پارميدا
12:46