پارميداپارميدا14 سالگیت مبارک

بهشت كوچك من

خاطره روز

سلام زندگیم، سلام خانومم، دوباره آمدم تو وبلاگت، به امید روزی که تو وبلاگ را ببینی و بخوانی و لذت ببری می نویسم و بدانی و باور کنی که مامانی چقدر دوستت دارد. اينقدر خاطرات روزانه قشنگ داري كه فرصتي نمي شود از قبل شروع نوشتن در وبلاگ برات بنويسم يعني از بدو تولدت تا يكسالگي . سعي مي كنم في مابين خاطرات روز مطالبي هم از گذشته بنويسم . ديروز يعني 19 شهريور با هم رفتيم حمام مثل هميشه عاشق حمام آب بازي هستي ديگه ياد گرفتي خودت را هم مي شوري البته مثلاً گاهي هم دست مامان را مي گيري تا بشوري يك جورايي اداي منو در مي ياري. كار ديروزت در حمام خيلي خيلي جالب بود قبل از اين هر وقت مي خواستم سرت را شامپو بزنم هي سرت را تكون مي دادي و گاهي احس...
23 شهريور 1390

خاطره روز پارميدا به روايت تصوير

پارميداي من قشنگم ، خانومم اينجا مي خوام با اجازه ات يكي از شاهكارهايت را بزارم اميدوارم روزي كه اينها را مي بيني حسابي بخندي و لذت ببري در ضمن اگر عكس هات كمي بد افتاده بخاطر اينكه تقريبا يواشكي انداختم . دوست دارم عزيزمممممممممم پارميدا در حال فكر كردن حسابي حوصله اش سر رفته   پارميدا فكري به سرش زده از لبخندش مشخصه   در حال يافتن تجهيزات براي اجراي نقشه اش است   اوه شروع كرد روي ملحفه رو مبل. چقدر سفيد است جون مي ده براي نقاشي   چشم چشم دو ابرو (پارميدا مي خوند چش چش ... ) و براي خودش صفا مي كرد   حالا تمام شد خودكار را بزارم و فرار كنم       واي صورت و بلوزم هم...
16 شهريور 1390

خاطره روز

چقدر دلم می خواد تمام کارهایت را بنویسم عکس هایت را اینجا آپلود کنم و فیلم های کوتاهی که از شیرین کاری هایت گرفتم را در وبلاگت بگذارم اما که حیف نمی شود تمام لحظه های با تو بودن قشنگ است تمام دقایق شیرین و دوست داشتنی.   جدیدا یاد گرفتی این کلمات را بگویی "تاب بازی" " آب بازی " و " پشه " بمیرم از بس پشه نیش ات زده این کلمه را زود یاد گرفتی البته "پِ شه" می گی و " نمکی" وقتی آقای نمک فروش داد می زنه " نَ مَ کی ه ه ه" تو هم بلند می گی " ن م کی" و " ماچین " منظورت " ماشین "  است تو واقعا ماشین بازی و ماشين سواري را دوست داری اولین چیزی که در بین اسباب بازی ها به سراغش می ری ماشین هایت است و " پام پایی" یعنی همان " دمپایی" یک...
13 شهريور 1390

خاطره روز

سلام عزیزم، سلام قشنگم، هزار ماشااله هر روز شیرینو شیرین تر می شی. دوتایی رفته بودیم بیرون برای خرید.  دوست نداری دستت را بگیرم یکی یکی مغازه ها را می رفتی داخل و سرک می کشیدی  و مات مبهوت ویترین مغازه ها را نگاه می کردی اینطوری و مغازه دارها هم ذوق می کردن. و به هر بچه ای که می رسیدی دنبالش می کردی و "نی نی، نی نی " می گفتی . هر کسی از کنارت رد می شد لپت را می کند. به هر دومون خوش گذشت خريد كرديم يك سي دي خاله ستاره ، يك جفت جوراب خوشگل، چندتا كش سر، سيب زميني سرخ شده كه تو عاشقش هستي خوردیم، و... پارمیدای عزیزم تو فرشته مامانی خیلی خیلی حرف گوش کن هستی مثلا کافی است در مورد کاری یک تذکر کوچک بهت بدیم دیگه انجام ن...
13 شهريور 1390

خاطره روز

پارميدا خانم سلام، حدود دو هفته است كه چيزي برات ننوشتم سعی می کنم  خاطرات اين دو هفته را برات بنويسم. تو شيرين بودي و هر روز شيرين تر هم مي شوي كارهايي كه مي كني واقعا دوست داشتني است كلماتي را كه تكرار مي كني و يا با اشاره چيزهايي را مي فهماني باعث خنده و شاديمان مي شود. هر وقت زمين مي خوري ما را وادار مي كني كه زمين را حسابي كتك بزنيم . در يخچال كه باز مي شود با سرعت با كله مي ري طرف يخچال و چنان دخيل مي بندي كه بيا و ببين. وقتي ظرف مي شورم تو هم بايد بيايي بالاي ظرفشويي، تقريبا چيزهايي را كه بهت مي گيم را انجام مي دي مثلا كنترل را بياور عروسكت را بخوابان. بالش را بيار. ورزش كن. و خيلي چيزهاي ديگه. چند روزي است كه هر كسي از كنارت دور...
6 شهريور 1390
1